واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن، سپردن کاری یا چیزی به دیگری، برای مثال بلبلا مژدۀ بهار بیار / خبر بد به بوم بازگذار (سعدی - ۱۷۴) دست برداشتن از چیزی یا کاری
واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن، سپردن کاری یا چیزی به دیگری، برای مِثال بلبلا مژدۀ بهار بیار / خبر بد به بوم بازگذار (سعدی - ۱۷۴) دست برداشتن از چیزی یا کاری
بستن بر هم نهادن (کتاب دفتر و غیره را)، سروته مطلبی را درز گرفتن موضوی را که مطرح مذاکره است ناگفته نهادن، یا هم گذاشتن چشم. بستن پلکهای چشم، نادیده انگاشتن، اغماض کردن
بستن بر هم نهادن (کتاب دفتر و غیره را)، سروته مطلبی را درز گرفتن موضوی را که مطرح مذاکره است ناگفته نهادن، یا هم گذاشتن چشم. بستن پلکهای چشم، نادیده انگاشتن، اغماض کردن